بیمارستان تخصصی کودکان اکبر

روایتی از بانوی پرستاری که در راه خدمت به بیماران کرونایی جان دادند

 

همیشه با یک بغل رز سفید به رنگ لباسشان، روز پرستار را جشن گرفته‌اند، اما روز پرستار سال ۹۹ با تمام خاطراتی که از این روز به یادشان می‌آید، فرق دارد. روز پرستار سال ۹۹ به‌جای شمردن هدیه‌هایی که در این روز می‌گرفتند، تعداد پرستارانی را که کرونا جانشان را گرفته است، می‌شمارند! اول ننه صحافی‌مقدم، بعد محمد شکری و به‌تازگی سارا خاتون تیمورزاده.

کرونا از ابتدای شیوع تاکنون، جان ۲۳ نفر از کادر بهداشتی و درمانی مشهد را گرفته است که نیمی از این ۲۳ نفر، پزشک، چند نفر شامل نیرو‌های پشتیبانی و خدماتی و هشت‌تن از مجموعه کادر پرستاری بوده‌اند. در بین هشت‌مدافع سلامت که جزو کادر پرستاری جان‌باخته کرونا بودند، سه نفر پرستار بخش‌های درمان و پنج‌نفر دیگر بیماربَر و بهیار بودند. به مناسبت هقته پرستار که به نام آن‌هاست، به روایت زندگی و خاموشی یک پرستار مدافع سلامت مشهدی پرداخته‌ایم.

ننه صحافی‌مقدم، پرستار شهید مدافع سلامت

به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود.

بیمارستان شریعتی، اولین مرکز درمانی مشهد بود که به بخش ویژه درمان بیماران کرونایی اختصاص یافت. پرستاران این بیمارستان تعدادشان کم بود و روز‌به‌روز بر تعداد بیماران افزوده می‌شد. وقتی بین جامعه پرستاران مشهد اعلام کردند که برای این بیمارستان و پرستاری از بیماران کرونایی نیروی داوطلب نیاز دارند، «ننه صحافی‌مقدم» جزو اولین پرستار‌هایی بود که داوطلب شد. محل خدمتش بیمارستان امید بود، اما از نوروز‌۹۹ با انتخاب خودش، از آنجا به بیمارستان شریعتی رفت.

 اوضاع روز‌به‌روز در بیمارستان شریعتی برای بیماران کرونایی وخیم‌تر می‌شد و هر لحظه این پرستار احتمال می‌داد که ویروس کرونا از بیماران به او منتقل شود. او به چشم دیده بود که کرونا مرز مرگ و زندگی را چقدر باریک کرده است؛ به‌همین‌دلیل به‌طور موقت خانه‌ای جداگانه از خانه زندگی‌اش اجاره کرد تا شش‌فرزند دخترش در‌معرض ابتلا به کرونا نباشند و خودش به‌همراه همسرش به خانه اجاره‌ای رفتند. خانم صحافی‌مقدم، همه این راه‌ها را برای خدمت به بیماران کرونایی در پیش گرفت و در‌نهایت در این راه از جانش گذشت.

از بین شش‌دختر، یکی از دختران راه و پیشه مادر را در پیش گرفته است. او هم لباس سپید پرستاری بر تن کرده و این روز‌ها در بیمارستان اکبر مشهد مشغول پرستاری است. زهرا کرانی، دختر این پرستار مدافع سلامت مشهد، در گفت‌وگویی با ما از روز‌های سختی می‌گوید که مادرش زندگی‌اش را وقف خدمت به بیماران کرونایی کرد.

زهرا می‌گوید: خواهر بزرگ‌ترم در مدت شش‌ماهی که مادرم در بخش بیماران کرونایی خدمت می‌کرد، باردار بود. به‌همین‌دلیل مادرم خودش را از دخترانش دور نگه داشت، اما غم دلتنگی، دوری و نگرانی را در صدای پشت تلفنش و چهره‌اش که هر بار می‌دیدیم، نمی‌توانست پنهان کند. خواهر کوچکم فقط سیزده‌سالش است. خواهر‌های دیگرم هم هر‌کدام مشغول درس‌هایشان بودند.

مادر نمی‌خواست انتخاب خودش برای خدمت به بیماران کرونایی باعث ابتلای ما شود. همه این سختی‌ها را به خاطر خدمت به بیماران کرونایی به جان خرید. هر بار که می‌خواست ما را ببیند، تست کرونا می‌داد. درست همان روز‌هایی که برای اولین‌بار می‌توانست حس مادربزرگ‌شدن و داشتن نوه را تجربه کند، درگیر پرستاری از بیماران کرونایی بود و نتوانست حتی نوه‌اش را در آغوش بگیرد. زهرا می‌گوید: خواهرم اواسط شهریور زایمان کرد، اما مادرم نتوانست برای دیدنش بیاید. هم برای او و هم ما شش‌دختر روز‌های خیلی سختی گذشت.

خانم صحافی‌مقدم در‌نهایت بعد از شش‌ماه خدمت به بیماران کرونایی در بیمارستان شریعتی، ۱۵‌مهرماه بعد از ۱۸ سال خدمت به جمع پرستاران شهید مدافع سلامت پیوست. به گفته دخترش، نه بیماری زمینه‌ای داشت و نه مشکل خاص دیگری که نتواند با کرونا مبارزه کند. سن زیادی هم نداشت؛ چهل‌و‌هفت‌ساله بود و خیلی سرحال و پرانرژی. دختران هنوز به مادر نیاز داشتند و از همه بیشتر، دختر ته‌تغاری مادر که هنوز هم شب‌ها برای رفتن مادر گریه می‌کند.

 

برگزفته از خبر محدثه شوشتری، شهرآرانیوز، 29 آذر 1399